(به گزينش حاجآقا اسماعيل داستاني بِنيسي)
امامزاده عليّ بن جعفر (عليهما السّلام)، بخش 1
1. کوچکترين پسر حضرت امام جعفر صادق ـ سلام الله تعالي عليه. ـ بود (سبزپوشان، ص 158).
2. معتقد به امامت پدرش، برادرش (حضرت امام کاظم)، برادرزادهاش (حضرت امام رضا)، نوهي برادرش (حضرت امام جواد) و پسر ايشان (حضرت امام هادي) ـ سلام الله تعالي عليهم ـ (ر.ک: همان، ص 165، 171، 176 و پس از آن، و ص 186) بود و اين يعني: تسليم کامل در برابر امامت.
3. راوي نقل کرده است که من دو سال در نزد او بودم و هر حديثي را که او از امام کاظم ـ عليه السّلام. ـ شنيده بود و نقل ميکرد، مينوشتم.
روزي در مسجدالنّبي ـ صلّي الله عليه و اله و سلّم. ـ در محضرش نشسته بودم که امام جواد ـ عليه السّلام. ـ وارد شد.
او برجست و بدون کفش و عبا، نزد آن حضرت رفت، دست ايشان را بوسيد و احترام کرد.
امام جواد ـ عليه السّلام. ـ به او فرمود: «اي عمو! بنشين. خدا بر تو رحمت کند.» او گفت: «آقاي من! چگونه من بنشينم؛ در حالي که شما ايستادهايد؟»
هنگامي که [صحبت آنان پايان يافت و] عليّ بن جعفر به جايگاهش برگشت، اصحابش او را سرزنش کردند و گفتند: «شما، با اين که عموي پدر او هستيد، اينچنين [فروتنانه] با او رفتار ميکنيد؟»
او ريشش را با دست گرفت و گفت: «خاموش باشيد! اگر خداوند عزيز و جليل، [صاحب] اين ريش را شايسته[ي امامت] ندانست و اين کودک را شايسته دانست و به او چنين مقامي داد، من فضيلت او را انکار کنم؟ پناه بر خدا از سخن شما! من بندهي او هستم!» (همان، ص 177 و 178).
کانال بِنيسيها (عالم عارف: حضرت استاد بنيسي؛ و فرزندشان: حاجآقا بنيسي) در پيامرسانهاي ايتا، اينستاگرام، روبيکا و سروش: @benisiha_ir.
درباره این سایت